چنان که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه اعتراف کرده است، دستگاه خلافت به کمک محدثان و صحابه درباری اش، سعی در نظیره سازی احادیث فضائل اهل بیت علیهم السلام داشت، ولی هر حدیث نامربوطی را تنها از این دیدگاه نمیتوان بررسی کرد. بلکه گاه بعضی از این احادیث نامربوط و جعلی، تنها ساخته و پرداخته یک جعال نابخرد است، بدون اینکه مثلا توطئه و دسیسهای در کار باشد ، از این رو هیچ گاه، نه تنها با اقبال جامعه رو به رو نمیشود، بلکه از همان ابتدا مهر جعلی بودن توسط محدّثان بزرگ عامه بر آن زده میشود.
به نظر میرسد احادیثی از قبیل: «عمر و ابوبکر سیدا کهول اهل الجنة» و... از این دست باشد.
از این رو ائمه معصومین علیهم السلام، که معمولا در مورد انحرافات سازمان یافته ( چه فقهی و چه عقیدتی) حاشیهای دارند، در مورد این گونه احادیث کمتر به اظهار نظر میپردازند.
اما در مورد احادیث مهدویت، بحث فرق میکند، چرا که از سویی با اقبال جامعه رو به رو شده و مهر جعلی بودن هم توسط محدثان بزرگ عامه بر آن زده نشده، و از سوی دیگر حاشیهای توسط ائمه اطهار علیهم السلام هم در اصل ثبوت آنها زده نشده است. بنابراین به نظر میرسد نمیشود به همین راحتی، به جعلی بودن این احادیث (به معنای معهود جعل حدیث)، حکم کرد. تنها کاری که توسط اربابان قدرت پیرامون این احادیث صورت گرفته، جعل در تطبیق است.
مثلا احادیث مرتبط با موضوع خراسانی توسط عباسیان جعل نشده است، بلکه تطبیق دادن این احادیث به بنی عباس، جعلی بوده که توسط عباسیان صورت پذیرفته است. ( البته در این که احادیث خراسانی و رایات سود اصلا ربطی به مبحث مهدویت دارد یا نه خود فصلی مفصّل میخواهد، ولی به قول معروف در مثل مناقشه نیست.)
به نظر میرسد نوع جعل در دوران بنی عباس به بعد از همین نوع است، چرا که با وجود محدثان بزرگ، نمیشود به همین راحتی حدیثی را جعل نمود به گونهای که هم جامعه آن را بپذیرد و هم مورد مناقشه محدثان قرار نگیرد.
نگاهی به احادیث اهل بیت علیهم السلام هم نشان میدهد مناقشات آنها در این دوران بیشتر پیرامون همین تطبیقات جعلی بوده نه در اصل احادیث، و به قول ما طلبه ها بحث حول جهت صدور است نه اصل صدور.
پرداختن به احادیث جعلی، تاریخچه، گونه ها و... در کتب علوم حدیث (خصوصا مصادر اهل سنت) بسیار مورد توجه قرار گرفته است، اما در این میان، مبحث تطبیقات جعلی از مباحثی است که کمتر بدان پرداخته شده است.
دامنه این مبحث (و بالتبع اهمیت آن) تا روزگار ما هم کشیده شده است، که مستند «ظهور نزدیک است» تنها نمونهای از آن است.
پ. ن: این یادداشت (البته با کمی تغییر) حاصل گفتگویی است که یکی دو سال قبل با یکی از دوستان اهل علم داشتم.
به نظر میرسد احادیثی از قبیل: «عمر و ابوبکر سیدا کهول اهل الجنة» و... از این دست باشد.
از این رو ائمه معصومین علیهم السلام، که معمولا در مورد انحرافات سازمان یافته ( چه فقهی و چه عقیدتی) حاشیهای دارند، در مورد این گونه احادیث کمتر به اظهار نظر میپردازند.
اما در مورد احادیث مهدویت، بحث فرق میکند، چرا که از سویی با اقبال جامعه رو به رو شده و مهر جعلی بودن هم توسط محدثان بزرگ عامه بر آن زده نشده، و از سوی دیگر حاشیهای توسط ائمه اطهار علیهم السلام هم در اصل ثبوت آنها زده نشده است. بنابراین به نظر میرسد نمیشود به همین راحتی، به جعلی بودن این احادیث (به معنای معهود جعل حدیث)، حکم کرد. تنها کاری که توسط اربابان قدرت پیرامون این احادیث صورت گرفته، جعل در تطبیق است.
مثلا احادیث مرتبط با موضوع خراسانی توسط عباسیان جعل نشده است، بلکه تطبیق دادن این احادیث به بنی عباس، جعلی بوده که توسط عباسیان صورت پذیرفته است. ( البته در این که احادیث خراسانی و رایات سود اصلا ربطی به مبحث مهدویت دارد یا نه خود فصلی مفصّل میخواهد، ولی به قول معروف در مثل مناقشه نیست.)
به نظر میرسد نوع جعل در دوران بنی عباس به بعد از همین نوع است، چرا که با وجود محدثان بزرگ، نمیشود به همین راحتی حدیثی را جعل نمود به گونهای که هم جامعه آن را بپذیرد و هم مورد مناقشه محدثان قرار نگیرد.
نگاهی به احادیث اهل بیت علیهم السلام هم نشان میدهد مناقشات آنها در این دوران بیشتر پیرامون همین تطبیقات جعلی بوده نه در اصل احادیث، و به قول ما طلبه ها بحث حول جهت صدور است نه اصل صدور.
پرداختن به احادیث جعلی، تاریخچه، گونه ها و... در کتب علوم حدیث (خصوصا مصادر اهل سنت) بسیار مورد توجه قرار گرفته است، اما در این میان، مبحث تطبیقات جعلی از مباحثی است که کمتر بدان پرداخته شده است.
دامنه این مبحث (و بالتبع اهمیت آن) تا روزگار ما هم کشیده شده است، که مستند «ظهور نزدیک است» تنها نمونهای از آن است.
پ. ن: این یادداشت (البته با کمی تغییر) حاصل گفتگویی است که یکی دو سال قبل با یکی از دوستان اهل علم داشتم.
شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۴