ابن حجر در کتاب لسان الميزان از بسياری از مصادر رجالی شيعه مطالبی را نقل کرده است.
اين مصادر گاه به دست ما رسيده است ـ مانند رجال نجاشی ورجال شيخ طوسی و رجال کشی ـ، و گاه به دست ما نرسيده است ـ مثل: رجال ابن أبي طی و رجال عليّ بن حکم و ابن بابويه ـ.
در منقولات ابن حجر از مصادری که به دست ما رسيده است ـ يعنی کتب اربعه رجالی 1ـ اين نکته قابل توجه است که منقولات او با آنچه از نسخ اين مصادر که در دست ماست مختلف است. اين اختلافات دو گونه است:
1. گاه منقولات ابن حجر از اين مصادر، در هيچ يک از نسخ اين مصادر که در دست ماست به چشم نمیخورد.
2. گاه منقولات ابن حجر از اين مصادر، در نسخ اين مصادر که در دست ماست آمده، اما با کمی تفاوت. مثلاً در ذيل بعضی از تراجم نقل کرده که شيخ طوسی او را در جالش توثيق کرده، در حالی که از اين توثيق در رجال شيخ خبری نيست. 2
در توجيه اين دو گونه اختلاف دو وجه به صورت احتمال بيان شده است:
1. نسخ اين مصادر که در دست ابن حجر بوده، نسخههای مصحح و قابل اعتمادی نبوده است. 3 و البته اين هيچ بعدی ندارد، چرا که وجود نسخههای مصحح از اين مصادر در يک مرکز غير شيعی و در دست يک عالم غير شيعی توجيه قابل قبولی ندارد. بنابراين ابن حجر با اعتماد بر اين نسخهای غير مصحح دچار خبط وخلط در موارد متعددی شده است.
2. جناب آقای سيد محمدرضا سيستانی ـ حفظه الله ـ اين احتمال را مطرح کرده است که ابن حجر هيچ يک از اين اصول رجالی را در اختيار نداشته است، بلکه ابن حجر در منقولاتی که در لسان الميزان درباره رجال شيعه داشته بر يکی از مصادر متأخرين اعتماد نموده است. و از آنجا که ابن حجر به طريق و شيوه مؤلف اين مصدر در نقل کلمات کشي و شيخ طوسی و نجاشی، مأنوس نبوده مرتکب اشتباهات و اغلاط متعددی شده است.
ايشان پس از ذکر اين احتمال گفتهاند: بعيد نيست اين مصدر ثانويه که در اختيار ابن حجر بوده کتاب الحاوي في طبقات الإمامية تأليف يحيی بن أبي طی حلبی باشد. شاهد اين ادعا آن که ابن حجر در موارد متعددی از اين کتاب نام میبرد، و در مواردی نيز تصريح میکند که اين کتاب به خطّ ابن أبي طی نزد او موجود بوده است. 4
آنچه اين ادعا را تأييد میکند و بدان شهادت میدهد سخن ابن حجر در شرح حال إسماعيل بن أبي زياد السكوني است. عبارت او را در اين ترجمه بنگريد:
«قرات بخطّ ابن أبي طي: إسماعيل بن أبي زياد السكوني يعرف بالشقري أحد رجال الشيعة وثقات الرواة، ذكره الطوسي وله كتاب النوادر». 5
چنانکه میبينيد ابن حجر تصريح میکند که در نقل از شيخ طوسی از خط و نگاشته ابن أبي طی بهره برده است.
ابن حجر از مصادر رجالی شيعه تنها در بخش کوچکی از تراجم روات بهره برده است، يعنی او از اين مصادر بعد حرف «الحاء» هيچ بهرهای نبرده است مگر موارد بسيار کم و انگشت شمار.
اين که بگوييم مصادر موجود نزد ابن حجر (يا مصدر ثانويه موجود نزد او) ناقص بوده چندان موجه نيست، بلکه به نظر میرسد اين کار به يکی از اين دو علت است:
1. ظاهراً ابن حجر اين کتاب را در اواخر حياتش تأليف نموده است، از اين رو شايد بيراه نرفتهايم اگر بگوييم ابن حجر موفّق به تکميل و تحرير ويرايش نهائی لسان الميزان نشده است.
2. قلّت فائده در نقل اين گونه مباحث و موضوعات برای يک دانشمند سنی.
اين مصادر گاه به دست ما رسيده است ـ مانند رجال نجاشی ورجال شيخ طوسی و رجال کشی ـ، و گاه به دست ما نرسيده است ـ مثل: رجال ابن أبي طی و رجال عليّ بن حکم و ابن بابويه ـ.
در منقولات ابن حجر از مصادری که به دست ما رسيده است ـ يعنی کتب اربعه رجالی 1
غريب اين که ابن حجر چيزی از رجال برقی نقل نکرده است، و اين يا به خاطر نبود نسخهای از رجال برقی نزد اوست، و يا به اين سبب است که رجال برقی در حقيقت کتاب طبقات روات است، و در آن هيچ گونه جرح و يا تعديلی به چشم نمیخورد.
1. گاه منقولات ابن حجر از اين مصادر، در هيچ يک از نسخ اين مصادر که در دست ماست به چشم نمیخورد.
2. گاه منقولات ابن حجر از اين مصادر، در نسخ اين مصادر که در دست ماست آمده، اما با کمی تفاوت. مثلاً در ذيل بعضی از تراجم نقل کرده که شيخ طوسی او را در جالش توثيق کرده، در حالی که از اين توثيق در رجال شيخ خبری نيست. 2
نکته قابل توجه اين که ابن حجر گاه مطالبی را از رجال شيخ طوسی نقل میکند، در حالی که آن مطالب در کتاب رجال شيخ نيامده، بلکه در کتاب فهرست شيخ آمده است، کما اين که در بعضی موارد مراد او از رجال طوسی، برگزيده و مختار شيخ از رجال کشی است، نمونهاش را در شرح حال أسلم المكي میتوانيد مشاهده کنيد.
نکته ديگر اين که ابن حجر که از شيخ در ذيل بعضی از روات نقل میکند: «روی عن الصادق(علیه السلام)» مثلاً. در حالی که در مراجعه به رجال شيخ چنين عبارتی نمیبينيم. وجه اين عبارت اين است که شيخ رجال را به حسب طبقه ذکر کرده است، يعنی مثلاً راويان معاصر امام صادق را در اصحاب امام صادق (علیه السلام) ذکر کرده است، ولی ابن حجر گمان کرده اين که شيخ طوسی کسی را در اصحاب امام صادق (علیه السلام) ذکر میکند إشاره به اين است که او از امام صادق(علیه السلام) روايت میکند. برای کسی که اندک آشنائی ای با رجال شيخ طوسی دارد، نادرستی چنين توهمی نياز به توضيح ندارد.
نکته ديگر اين که ابن حجر که از شيخ در ذيل بعضی از روات نقل میکند: «روی عن الصادق(علیه السلام)» مثلاً. در حالی که در مراجعه به رجال شيخ چنين عبارتی نمیبينيم. وجه اين عبارت اين است که شيخ رجال را به حسب طبقه ذکر کرده است، يعنی مثلاً راويان معاصر امام صادق را در اصحاب امام صادق (علیه السلام) ذکر کرده است، ولی ابن حجر گمان کرده اين که شيخ طوسی کسی را در اصحاب امام صادق (علیه السلام) ذکر میکند إشاره به اين است که او از امام صادق(علیه السلام) روايت میکند. برای کسی که اندک آشنائی ای با رجال شيخ طوسی دارد، نادرستی چنين توهمی نياز به توضيح ندارد.
در توجيه اين دو گونه اختلاف دو وجه به صورت احتمال بيان شده است:
1. نسخ اين مصادر که در دست ابن حجر بوده، نسخههای مصحح و قابل اعتمادی نبوده است. 3
سيدنا الأستاذ مددی ـ مد ظله ـ به اين نظر تمايل داشتند. همچنين، اين توجيه را دانشمند محترم جناب آقای رضا مختاری از سيدنا الأستاد شبيری زنجاني ـ مد ظله ـ نقل مینمودند.
2. جناب آقای سيد محمدرضا سيستانی ـ حفظه الله ـ اين احتمال را مطرح کرده است که ابن حجر هيچ يک از اين اصول رجالی را در اختيار نداشته است، بلکه ابن حجر در منقولاتی که در لسان الميزان درباره رجال شيعه داشته بر يکی از مصادر متأخرين اعتماد نموده است. و از آنجا که ابن حجر به طريق و شيوه مؤلف اين مصدر در نقل کلمات کشي و شيخ طوسی و نجاشی، مأنوس نبوده مرتکب اشتباهات و اغلاط متعددی شده است.
ايشان پس از ذکر اين احتمال گفتهاند: بعيد نيست اين مصدر ثانويه که در اختيار ابن حجر بوده کتاب الحاوي في طبقات الإمامية تأليف يحيی بن أبي طی حلبی باشد. شاهد اين ادعا آن که ابن حجر در موارد متعددی از اين کتاب نام میبرد، و در مواردی نيز تصريح میکند که اين کتاب به خطّ ابن أبي طی نزد او موجود بوده است. 4
نک: قبسات من علم الرجال، ج 1، ص173.
آنچه اين ادعا را تأييد میکند و بدان شهادت میدهد سخن ابن حجر در شرح حال إسماعيل بن أبي زياد السكوني است. عبارت او را در اين ترجمه بنگريد:
«قرات بخطّ ابن أبي طي: إسماعيل بن أبي زياد السكوني يعرف بالشقري أحد رجال الشيعة وثقات الرواة، ذكره الطوسي وله كتاب النوادر». 5
لسان الميزان، ج 1، ص407، رقم: 1280.
چنانکه میبينيد ابن حجر تصريح میکند که در نقل از شيخ طوسی از خط و نگاشته ابن أبي طی بهره برده است.
ابن حجر از مصادر رجالی شيعه تنها در بخش کوچکی از تراجم روات بهره برده است، يعنی او از اين مصادر بعد حرف «الحاء» هيچ بهرهای نبرده است مگر موارد بسيار کم و انگشت شمار.
اين که بگوييم مصادر موجود نزد ابن حجر (يا مصدر ثانويه موجود نزد او) ناقص بوده چندان موجه نيست، بلکه به نظر میرسد اين کار به يکی از اين دو علت است:
1. ظاهراً ابن حجر اين کتاب را در اواخر حياتش تأليف نموده است، از اين رو شايد بيراه نرفتهايم اگر بگوييم ابن حجر موفّق به تکميل و تحرير ويرايش نهائی لسان الميزان نشده است.
2. قلّت فائده در نقل اين گونه مباحث و موضوعات برای يک دانشمند سنی.
- غريب اين که ابن حجر چيزی از رجال برقی نقل نکرده است، و اين يا به خاطر نبود نسخهای از رجال برقی نزد اوست، و يا به اين سبب است که رجال برقی در حقيقت کتاب طبقات روات است، و در آن هيچ گونه جرح و يا تعديلی به چشم نمیخورد.
- نکته قابل توجه اين که ابن حجر گاه مطالبی را از رجال شيخ طوسی نقل میکند، در حالی که آن مطالب در کتاب رجال شيخ نيامده، بلکه در کتاب فهرست شيخ آمده است، کما اين که در بعضی موارد مراد او از رجال طوسی، برگزيده و مختار شيخ از رجال کشی است، نمونهاش را در شرح حال أسلم المكي میتوانيد مشاهده کنيد.
نکته ديگر اين که ابن حجر که از شيخ در ذيل بعضی از روات نقل میکند: «روی عن الصادق(علیه السلام)» مثلاً. در حالی که در مراجعه به رجال شيخ چنين عبارتی نمیبينيم. وجه اين عبارت اين است که شيخ رجال را به حسب طبقه ذکر کرده است، يعنی مثلاً راويان معاصر امام صادق را در اصحاب امام صادق (علیه السلام) ذکر کرده است، ولی ابن حجر گمان کرده اين که شيخ طوسی کسی را در اصحاب امام صادق (علیه السلام) ذکر میکند إشاره به اين است که او از امام صادق(علیه السلام) روايت میکند. برای کسی که اندک آشنائی ای با رجال شيخ طوسی دارد، نادرستی چنين توهمی نياز به توضيح ندارد.
- سيدنا الأستاذ مددی ـ مد ظله ـ به اين نظر تمايل داشتند. همچنين، اين توجيه را دانشمند محترم جناب آقای رضا مختاری از سيدنا الأستاد شبيری زنجاني ـ مد ظله ـ نقل مینمودند.
- نک: قبسات من علم الرجال، ج 1، ص173.
- لسان الميزان، ج 1، ص407، رقم: 1280.
شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۹:۱۱