نزاع اخباری و اصولی، يک نزاع فکری و معرفتی است، مثل همه نزاعهای فکری. و طبيعتاً برکات علمی فراوانی در حوزههای علميه در پی داشته است، از تأليف کتابهای متعدّد روائی گرفته، تا موسوعههای فقهی، تا تجديد نظر در مبانی که ممکن است بدون تلنگر، فسيل شود.
جای خدا ننشستهام و حکم به جهنّمی و بهشتی بودن هيچ کدامشان نمیکنم، همان گونه که نه غلام خانه زاد علّامه حلّی و بنده حلقه به گوش مبانی علمای مکتب حله در فقه و حديث و رجالم، و نه سرسپرده و دلباخته امين استرآبادی و ديگری اخباری هايم.
اين نزاعهای فکری ـ عليرغم همه برکت وفوائدی که داشته ـ گاه موجب نقار و دشمنی بين اتباع هر کدام از اين دو مکتب شده است، دشمنی ای که موجب نديده شدن و زيرپا گذاشتن اصول اخلاقی شده است.
از نسبت هايی که ميرزا محمد اخباری به کاشف الغطاء، صاحب رياض، وحيد بهبهانی و ديگران داده، نسبت هايی که بازگو کردنشان هم باعث خجلت و شرمساری است چه برسد به پذيرفتنش، تا کارهايی که برخی از اصوليين انجام دادهاند1.
اين بی اخلاقیها در قضاوت آثار علمی هر دو گروه بسيار نمايان است. از تندی هايی که مرحوم امين استرآبادی نسبت به نگاشتههای علامه حلی در کتاب فوائد المدنية داشته، تا قضاوتهای ناروائی که احيانا برخی از اصوليون نسبت به آثار بزرگان اخباری داشتهاند.
تنها برای نمونه، اين عبارات را بنگريد:
سيد نور الدين عاملی در کتاب الشواهد المكية (که حاشيهای بر الفوائد المدنيه استرابادی است) مینويسد:
«لا عجب من كلام هذا الهاذر بعد أن بنى ما بناه من أصله على القواعد الواهية وتزيّن له أنّه قد أحاط بكلّ شيء علماً إلهاماً من الله ورتبة . ولكنّه كان معذوراً إذا صدر عنه مثل هذه الخيالات والتحمّسات والخرافات الّتي لا يتصوّر صدورها عمّن هو مالك لعقله ودينه باعتبار ما كان قد اعتاد إليه من استعمال الأشربة الردية الخارجة عن الحدّ المشهور بها الّتي من عادتها أن تفيد صاحبها الأخلاق الردية وتُخرج طبعه عن السجايا الحميدة المرضيّة وتُصوّر له الخيالات والهذيانات في الصور الحسنة الحسّيّة ، فيعتقدها أعظم مزيّة ، وهي عليه أكبر بليّة وسبب قوي لتمكّن الشيطان من الوسوسة إليه بتحسين القبيح وتهجين الرجيح»2.
و يا سيد محمّد مهدى موسوى شفتى (نوه مرحوم حجة الاسلام شفتی) درباره حر عاملی مینويسد:
«و له ـ رفع مقامه ـ مؤلّفات جمّة تقرب من عشرين مؤلّفاً أو أكثر، و لكن كلّها خالية عن التحقيق و التحبير، بل تكون محض الكتابة و التحرير و تحتاج إلى تنقيح و تهذيب»3.
آنگاه اين خالی بودن از تحقيق را به مؤلَّفات همه اخباريون تسرّی میدهد و مینويسد:
«و لا يخفى أنّ هذا لا ينحصر في هذا الرجل النسيب، بل ذلك لازم لكلّ من سلك مسلكه من طريقة الأخبارية، كما هو ظاهر لكلّ عارف لبيب و من كان له في عباراتهم و مؤلّفاتهم أدنى حظّ و نصيب. أ لا ترى إلى كتاب الحدائق للمحدّث البحراني، فإنّه ـ مع طوله و بسطه و غاية حجمه و كبره ـ خال عن الدقائق و عار عن الحقائق»4.
اين سخن را در جای ديگر هم در مورد کتاب حدائق تکرار میکند:
«و أمّا حدائقه المذكور، فهو كتاب استدلالي مشهور في غاية البسط و الطول، و لكنّه في الحقيقة خال عن التحقيق كما لا يخفى على الناظر إليه»5.
امروز، دو طرف نزع در خاک آرميدهاند و چشم اميد به رحمت پروردگار و لطف و شفاعت اهل بيت عليهم السلام دارند، اما آنچه در صفحات تاريخ از اين نزاعهای تلخ و ناگوار گزارش شده هشداری است به همه ما که: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»6.
جای خدا ننشستهام و حکم به جهنّمی و بهشتی بودن هيچ کدامشان نمیکنم، همان گونه که نه غلام خانه زاد علّامه حلّی و بنده حلقه به گوش مبانی علمای مکتب حله در فقه و حديث و رجالم، و نه سرسپرده و دلباخته امين استرآبادی و ديگری اخباری هايم.
اين نزاعهای فکری ـ عليرغم همه برکت وفوائدی که داشته ـ گاه موجب نقار و دشمنی بين اتباع هر کدام از اين دو مکتب شده است، دشمنی ای که موجب نديده شدن و زيرپا گذاشتن اصول اخلاقی شده است.
از نسبت هايی که ميرزا محمد اخباری به کاشف الغطاء، صاحب رياض، وحيد بهبهانی و ديگران داده، نسبت هايی که بازگو کردنشان هم باعث خجلت و شرمساری است چه برسد به پذيرفتنش، تا کارهايی که برخی از اصوليين انجام دادهاند1
برای نمونه نک: کشف الغطاء فی معايب ميرزا محمّد عدو العلماء، نوشته مرحوم شيخ جعفر کاشف الغطاء.
اين بی اخلاقیها در قضاوت آثار علمی هر دو گروه بسيار نمايان است. از تندی هايی که مرحوم امين استرآبادی نسبت به نگاشتههای علامه حلی در کتاب فوائد المدنية داشته، تا قضاوتهای ناروائی که احيانا برخی از اصوليون نسبت به آثار بزرگان اخباری داشتهاند.
تنها برای نمونه، اين عبارات را بنگريد:
سيد نور الدين عاملی در کتاب الشواهد المكية (که حاشيهای بر الفوائد المدنيه استرابادی است) مینويسد:
«لا عجب من كلام هذا الهاذر بعد أن بنى ما بناه من أصله على القواعد الواهية وتزيّن له أنّه قد أحاط بكلّ شيء علماً إلهاماً من الله ورتبة . ولكنّه كان معذوراً إذا صدر عنه مثل هذه الخيالات والتحمّسات والخرافات الّتي لا يتصوّر صدورها عمّن هو مالك لعقله ودينه باعتبار ما كان قد اعتاد إليه من استعمال الأشربة الردية الخارجة عن الحدّ المشهور بها الّتي من عادتها أن تفيد صاحبها الأخلاق الردية وتُخرج طبعه عن السجايا الحميدة المرضيّة وتُصوّر له الخيالات والهذيانات في الصور الحسنة الحسّيّة ، فيعتقدها أعظم مزيّة ، وهي عليه أكبر بليّة وسبب قوي لتمكّن الشيطان من الوسوسة إليه بتحسين القبيح وتهجين الرجيح»2
الفوائد المدنية ص498. و نيز نک: الفوائد المدنية ص536 و544.
و يا سيد محمّد مهدى موسوى شفتى (نوه مرحوم حجة الاسلام شفتی) درباره حر عاملی مینويسد:
«و له ـ رفع مقامه ـ مؤلّفات جمّة تقرب من عشرين مؤلّفاً أو أكثر، و لكن كلّها خالية عن التحقيق و التحبير، بل تكون محض الكتابة و التحرير و تحتاج إلى تنقيح و تهذيب»3
غرقاب، ص: 128.
آنگاه اين خالی بودن از تحقيق را به مؤلَّفات همه اخباريون تسرّی میدهد و مینويسد:
«و لا يخفى أنّ هذا لا ينحصر في هذا الرجل النسيب، بل ذلك لازم لكلّ من سلك مسلكه من طريقة الأخبارية، كما هو ظاهر لكلّ عارف لبيب و من كان له في عباراتهم و مؤلّفاتهم أدنى حظّ و نصيب. أ لا ترى إلى كتاب الحدائق للمحدّث البحراني، فإنّه ـ مع طوله و بسطه و غاية حجمه و كبره ـ خال عن الدقائق و عار عن الحقائق»4
غرقاب، ص: 128ـ 129.
اين سخن را در جای ديگر هم در مورد کتاب حدائق تکرار میکند:
«و أمّا حدائقه المذكور، فهو كتاب استدلالي مشهور في غاية البسط و الطول، و لكنّه في الحقيقة خال عن التحقيق كما لا يخفى على الناظر إليه»5
غرقاب، ص: 158.
امروز، دو طرف نزع در خاک آرميدهاند و چشم اميد به رحمت پروردگار و لطف و شفاعت اهل بيت عليهم السلام دارند، اما آنچه در صفحات تاريخ از اين نزاعهای تلخ و ناگوار گزارش شده هشداری است به همه ما که: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»6
مائده: 8.
- برای نمونه نک: کشف الغطاء فی معايب ميرزا محمّد عدو العلماء، نوشته مرحوم شيخ جعفر کاشف الغطاء.
- الفوائد المدنية ص498. و نيز نک: الفوائد المدنية ص536 و544.
- غرقاب، ص: 128.
- غرقاب، ص: 128ـ 129.
- غرقاب، ص: 158.
- مائده: 8.
چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۳