پرونده نزاعهای فکری هيچ گاه مختومه نمیشود، شايد کمرنگ و بی سر و صدا شود، اما تمام نه. نزاع اخباری و اصولی هم از اين قاعده مستثنا نيست. ساليانی است درباره اين نزاع و ريشههای آن و پيامدهايش، کتابها و مقالات بسياری خوانده ام. وجود شخصيتهای طراز اول در هر دو مدرسه فکری، باعث شده نتوانم به راحتی از کنار اين نزاعها بگذرم، و طبيعی است که نتوانم دربست حرف دسته ای را بپذيرم و يا سخن دسته ديگر را واضح البطلان بدانم، از اين رو گاه در مسأله ای حق را به اخباری میدهم، و گاه در داوری بين اين دو مدرسه، به سمت مدرسه اصولی متمايل میشوم. اينها مهم نيست، آنچه در اين نزاعهای فکری مهم است، رعايت اخلاق گفتگوست.
مرحوم سيّد محمّد بن علی موسوی عاملی معروف به صاحب مدارک از جمله شخصيتهای مهم علمی در دوره صفوی است، و بسياری از اشکالات اخباريون بر اصوليون، حول رويکرد او در فقه و روايات است. اين که او بسياری از احاديث را به خاطر مبنايش در اعتبار سنجی روايات ردّ کرده است، يا اين که او در بحثهای استدلالی اش اهل تتبّع در روايات نبوده است، و همين باعث شده که به جای تمسّک به روايات، سراغ اصول فقه برود که از نگاه اخباریها سنی زدگی و تبعيت از عامه است 1، از جمله اشکالات علمای اخباری مسلک بر اوست.
ناگفته پيداست که در جبهه مقابل، شخصی مثل علّامه محمّدباقر مجلسی با اين نگاه اصلاً سر سازش ندارد، خصوصاً مثله کردن روايات کتب اربعه به دليل اشکالات سندی، کاری غير قابل قبول از نگاه علّامه مجلسی است. در اينجا نمیخواهم بين اين دو نگاه داوری کنم، و حق را به طرفی بدهم و ديگری را محکوم کنم، هرچند عملکرد فقهای شيعه در دورههای بعدی، نشان داد آنها (حتی مشاهير علمای اصولی) به نگاه صاحب مدارک در مواجهه با روايات روی خوش نشان ندادند.
آنچه در اين بين برای من به عنوان طلبه ای نوآموز، جالب توجّه و تأسی است، تعبيراتی است که علامه مجلسی در مورد صاحب مدارک بکار برده است. علامه مجلسی در کتاب ملاذ الأخيار (که شرح تهذيب الأحکام شيخ طوسی است) و مرآة العقول (که شرح کافی ثقة الإسلام کلينی است) و بحار الأنوار در موراد متعدّدی از صاحب مدارک نقل قول میکند، آن هم با تعابيری که نشانگر جلالت و عظمت صاحب مدارک است: «سيّد المحقّقين»2، «السيّد المحقّق»3، «السيّد المدقّق»4، و «سيّد المدقّقين»5.
اصلاً اگر کسی از نزاعهای بين مدرسه اخباری و اصولی بی خبر باشد، چه بسا گمان کند علامه مجلسی و صاحب مدارک نمايندگان يک تفکرند و هر دو سرسپرده يک مدرسه اند. رحم الله معشر الماضين که به مردی قدم سپردندی.
نمی دانم چرا بسياری از ما در گفتگوهايمان نه از سيره اين بزرگان پيروی میکنيم و نه به اصول اخلاقی باور داريم، گويی: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»6 نه در کتاب آسمانی ماست و نه خطاب به ما؛ يکی داستان است پرآب چشم.
مرحوم سيّد محمّد بن علی موسوی عاملی معروف به صاحب مدارک از جمله شخصيتهای مهم علمی در دوره صفوی است، و بسياری از اشکالات اخباريون بر اصوليون، حول رويکرد او در فقه و روايات است. اين که او بسياری از احاديث را به خاطر مبنايش در اعتبار سنجی روايات ردّ کرده است، يا اين که او در بحثهای استدلالی اش اهل تتبّع در روايات نبوده است، و همين باعث شده که به جای تمسّک به روايات، سراغ اصول فقه برود که از نگاه اخباریها سنی زدگی و تبعيت از عامه است 1
برای نمونه نک: لؤلؤة البحرين شيخ يوسف بحراني: 45 ـ 47 و 298؛ الإجازة الكبيرة شيخ عبد الله سماهيجی: 135 ـ 140.
ناگفته پيداست که در جبهه مقابل، شخصی مثل علّامه محمّدباقر مجلسی با اين نگاه اصلاً سر سازش ندارد، خصوصاً مثله کردن روايات کتب اربعه به دليل اشکالات سندی، کاری غير قابل قبول از نگاه علّامه مجلسی است. در اينجا نمیخواهم بين اين دو نگاه داوری کنم، و حق را به طرفی بدهم و ديگری را محکوم کنم، هرچند عملکرد فقهای شيعه در دورههای بعدی، نشان داد آنها (حتی مشاهير علمای اصولی) به نگاه صاحب مدارک در مواجهه با روايات روی خوش نشان ندادند.
آنچه در اين بين برای من به عنوان طلبه ای نوآموز، جالب توجّه و تأسی است، تعبيراتی است که علامه مجلسی در مورد صاحب مدارک بکار برده است. علامه مجلسی در کتاب ملاذ الأخيار (که شرح تهذيب الأحکام شيخ طوسی است) و مرآة العقول (که شرح کافی ثقة الإسلام کلينی است) و بحار الأنوار در موراد متعدّدی از صاحب مدارک نقل قول میکند، آن هم با تعابيری که نشانگر جلالت و عظمت صاحب مدارک است: «سيّد المحقّقين»2
ملاذ الأخيار، ج3، ص489؛ ج9، ص492؛ ج13، ص9 و 12 و28 و30 و128 و171 و179 و194 و195 و262 و266 و495 و496 و516 و519 و523؛ ج14، ص10 و18 و48 و51 و53 و75 و76؛ مرآة العقول، ج16، ص200 و212 و293 و310 و353 و415 و423؛ ج17، ص85 و165 و172 و214 و236 و324 و345؛ ج18، ص33؛ ج20، ص40؛ بحار الأنوار، ج77، ص 29 و158؛ ج82، ص89.
ملاذ الأخيار، ج7، ص250؛ ج8، ص110؛ مرآة العقول، ج13، ص89؛ ج14، ص118.
مرآة العقول، ج13، ص90.
بحار الأنوار، ج1، ص 20.
اصلاً اگر کسی از نزاعهای بين مدرسه اخباری و اصولی بی خبر باشد، چه بسا گمان کند علامه مجلسی و صاحب مدارک نمايندگان يک تفکرند و هر دو سرسپرده يک مدرسه اند. رحم الله معشر الماضين که به مردی قدم سپردندی.
نمی دانم چرا بسياری از ما در گفتگوهايمان نه از سيره اين بزرگان پيروی میکنيم و نه به اصول اخلاقی باور داريم، گويی: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»6
مائده: 8.
- برای نمونه نک: لؤلؤة البحرين شيخ يوسف بحراني: 45 ـ 47 و 298؛ الإجازة الكبيرة شيخ عبد الله سماهيجی: 135 ـ 140.
- ملاذ الأخيار، ج3، ص489؛ ج9، ص492؛ ج13، ص9 و 12 و28 و30 و128 و171 و179 و194 و195 و262 و266 و495 و496 و516 و519 و523؛ ج14، ص10 و18 و48 و51 و53 و75 و76؛ مرآة العقول، ج16، ص200 و212 و293 و310 و353 و415 و423؛ ج17، ص85 و165 و172 و214 و236 و324 و345؛ ج18، ص33؛ ج20، ص40؛ بحار الأنوار، ج77، ص 29 و158؛ ج82، ص89.
- ملاذ الأخيار، ج7، ص250؛ ج8، ص110؛ مرآة العقول، ج13، ص89؛ ج14، ص118.
- مرآة العقول، ج13، ص90.
- بحار الأنوار، ج1، ص 20.
- مائده: 8.
دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۲:۰۱