(به مناسبت 27 رمضان سالروز وفات علامه مجلسی)
در ميان محدّثان متأخّر شيعه، شايد هيچ کس به پرکاری و در عين حال تأثيرگذاری علامه مجلسی رحمه الله، نباشد. در کارنامه او، علاوه بر تکنگاریهای فارسی وعربی، با نگاشتههای حديثی درازدامن هم رو به رو هستيم: ملاذ الأخيار (شرح تهذيب)، مرآة العقول (شرح کافي)، و بحار الأنوار.
متأسفانه بسياری از ما، علامه مجلسی و همه فعاليت علمی او را تنها در حلية المتقين و بحار الأنوار خلاصه میکنيم، در حالی که علامه مجلسی نه آن است و نه اين، هر چند هم آن است و هم اين؛ تفصيلش باشد برای وقتی ديگر.
در اين يادداشت قصد دارم چند نکته درباره بحار الأنوار بگويم1
دو نکته از اين چهار نکته را، سال پيش، در يادداشت در کانال تلگرامی «دراسات في مباني علم الرجال» منتشر نمودم.
1. به نظر می رسد بحار الأنوار کاری ناتمام و پروندهای نبسته در کارنامه علامه مجلسی باشد.
اگر بحار الأنوار را از ابتدا تورّق کنيد میبينيد که علامه مجلسی در ذيل بسياری از احاديث، بيان و توضيحاتی دارد، که البته گاه از چند کلمه تجاوز نمیکند وگاه در حدّ يک رساله چند صفحهای است. اما اين مسلّم است که عادت او بر اين است که از کنار احاديث به همين راحتی نمیگذرد. اما در يک پنجم آخر بحار الأنوار از اين بيانات ـ حتّی در حدّ يک جمله کوتاه ـ اثری به چشم نمیخورد، که به نظر میرسد ايشان فرصت اين کار را نيافته است.
مرحوم محدث بحرانی هم به نقل از برخی مشايخ معاصرين2
ظاهراً منظور او ا ز اين «مشايخنا المعاصرين» سماهيجی است. سماهيجی بعينه همين مطلب را در اجازهاش ذکر کرده است. الإجازة الکبيرة: ص91. محدث بحرانی، بسياری از مطالب اجازه کبيره سماهيجی را در لؤلؤة البحرين بيان نموده است، بلکه شايد بی وجه نباشد اگر ادعا کنيم لؤلؤة البحرين بر اجازه کبيره سماهيجی بنا شده است. اين مطلب، خود نيازمند يک يادداشت جداگانه است.
إنّ الذي خرج منها ستة عشر مجلّداً خرجت من المسودات کاملة مهذّبة، وبقي تسع مجلّدات لم تکمل من التصحيح والإيضاح. وظاهره أن التسعة التي لم تخرج من المسودات هي کتاب الإيمان والکفر، إلخ.
3
لؤلؤة البحرين: ص57
اين که پرونده بحار الأنوار بسته نشده، شواهد ديگری نيز دارد، که بايد در مقالهای مستقلّ بدان پرداخت؛ إن شاء الله.
2. در روزگاری که علامه مجلسی دست اندر کار تأليف بحار الأنوار است، حر عاملی هم به کار وسائل الشيعة مشغول است. بحار و وسائل در بسياری از احاديث با هم مشابهاند، يعنی مثلاً هر حديث فقهی که در قرب الإسناد آمده هم در بحار به چشم میخورد و هم در وسائل. و همين طور احاديث فقهی بسياری از مصادر ديگر.
چند سالی که به نگارش تعليقه بر وسائل الشيعة مشغول بودم، هنگام اختلاف نسخه وسائل با مصادر چاپی، خود را ملزم به مراجعه به بحار الأنوار کرده بودم. آنچه جالب توجه است اين است که معمولاً هنگام اختلاف نسخ، نسخه بحار الأنوار، صحيحترين وجه را ثبت و ضبط کرده است. البته اين نکته بايد بررسی و روشن شود که آيا صحّت نسخه بحار الأنوار ـ آن گونه که سيدنا الأستاد شبيری زنجانی در مجلس درس میگفتند ـ مستند به نسخههای صحيح است، و يا تنها تصحيحات قياسی و اجتهادی علامه مجلسی است، چنان که محدّث بحرانی، اکثر تصحيحات ملا محسن فيض در کتاب وافی را تصحيحات اجتهادی میداند. از اين رو، برای تصحيح اين مصادر (البته نه کتب اربعه) مراجعه به بحار الأنوار، پسنديده و چه بسا ضروری است.
3. علی رغم اين که هنگام اختلاف نسخ، ثبت بحار الأنوار نسبت به وسائل الشيعة، صحيحترين وجه است، اما علامه مجلسی در نگارش بحار الأنوار از وسائل الشيعة نيز بهره برده است. البته نه نقل روايات بلکه در توضيح و تفسير روايات. از اين روست که گاه آنچه را حر عاملی در ذيل روياتی مینگارد، علامه مجلسی ـ بعينه ـ آن را در بحار الأنوار تکرار می کند.4
برای نمونه عبارت حر عاملی در ذيل روايتی چنين است: «حمله الشيخ وغيره على التغليظ واستحباب الإعادة ، ونقلوا الإجماع على نفي وجوبها. وسائل الشيعة: ج25، ص216.
عبارت علامه مجلسی هم ـ بعينه ـ همان است. بنگريد: «حمله الشيخ وغيره على التغليظ في الكراهة واستحباب الإعادة ، ونقلوا الإجماع على نفي وجوبها». بحار الأنوار: ج63، ص252.
عبارت علامه مجلسی هم ـ بعينه ـ همان است. بنگريد: «حمله الشيخ وغيره على التغليظ في الكراهة واستحباب الإعادة ، ونقلوا الإجماع على نفي وجوبها». بحار الأنوار: ج63، ص252.
4. بسياری از مطالبی که علامه مجلسی در مرآة العقول مینگارد، همان ها را ـ بعينه ـ در توضيح وتفسير روايات بحار الأنوار تکرار میکند.5
به عنوان نمونه نک: مرآة العقول: ج7، ص100 = بحار الأنوار: ج65، ص329ـ330؛ مرآة العقول: ج7، ص102 = بحار الأنوار: ج65، ص334؛ مرآة العقول: ج7، ص125ـ126 = بحار الأنوار: ج65، ص247؛ مرآة العقول: ج8، ص88ـ92 = بحار الأنوار: ج67، ص185ـ189؛ مرآة العقول: ج8، ص102ـ103 = بحار الأنوار: ج67، ص199ـ200؛ مرآة العقول: ج8، ص104 = بحار الأنوار: ج67، ص199.
به نظر میرسد علامه مجلسی پس از نگارش مرآة العقول، در توضيح روايات کافی که در بحار آنها را آورده، از مرآة العقول بهره برده است.
- دو نکته از اين چهار نکته را، سال پيش، در يادداشت در کانال تلگرامی «دراسات في مباني علم الرجال» منتشر نمودم.
- ظاهراً منظور او ا ز اين «مشايخنا المعاصرين» سماهيجی است. سماهيجی بعينه همين مطلب را در اجازهاش ذکر کرده است. الإجازة الکبيرة: ص91. محدث بحرانی، بسياری از مطالب اجازه کبيره سماهيجی را در لؤلؤة البحرين بيان نموده است، بلکه شايد بی وجه نباشد اگر ادعا کنيم لؤلؤة البحرين بر اجازه کبيره سماهيجی بنا شده است. اين مطلب، خود نيازمند يک يادداشت جداگانه است.
- لؤلؤة البحرين: ص57
- برای نمونه عبارت حر عاملی در ذيل روايتی چنين است: «حمله الشيخ وغيره على التغليظ واستحباب الإعادة ، ونقلوا الإجماع على نفي وجوبها. وسائل الشيعة: ج25، ص216.
عبارت علامه مجلسی هم ـ بعينه ـ همان است. بنگريد: «حمله الشيخ وغيره على التغليظ في الكراهة واستحباب الإعادة ، ونقلوا الإجماع على نفي وجوبها». بحار الأنوار: ج63، ص252. - به عنوان نمونه نک: مرآة العقول: ج7، ص100 = بحار الأنوار: ج65، ص329ـ330؛ مرآة العقول: ج7، ص102 = بحار الأنوار: ج65، ص334؛ مرآة العقول: ج7، ص125ـ126 = بحار الأنوار: ج65، ص247؛ مرآة العقول: ج8، ص88ـ92 = بحار الأنوار: ج67، ص185ـ189؛ مرآة العقول: ج8، ص102ـ103 = بحار الأنوار: ج67، ص199ـ200؛ مرآة العقول: ج8، ص104 = بحار الأنوار: ج67، ص199.
پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱:۵۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
من بالوجدان شهادت می دهم که مرحوم علامه مجلسی در نقل روایات در بحارالانوار اضبط و ادق است نسبت جناب حر عاملی در تمام کتاب هایش و در این مطلب تردیدی ندارم اما اینکه جناب مجلسی وسائل الشیعه را دیده باشد یا خوانده باشد نیاز به قرینه و دلیل جدی دارد ...... صرف شباهت عبارت کافی نیست ، شاید هر دو از یک منبع سومی گرفتند...... اگر دلیل یا سندی دارید لطفا بیان بفرمایید.
در ضمن من نمی دانم « محدث بحرانی » مطلق به شیخ یوسف گفته می شود یا سید هاشم؟؟!!