لینک های روزانه
    بهترين و معتبرترين منقولات پيرامون حادثه کربلا، منقولات أبی مخنف است که آن هم شصت هفتاد سال پس از حادثه کربلاست. به عبارت ديگر منقولات أبی مخنف مرسل است نه مسند، پس چگونه می شود بدان اعتماد نمود؟
    در جواب اين سؤال بايد بگويم:
    آنچه باعث می شود مرسلات ابو مخنف پذيرفته می شود عظمت مصيبت سيد الشهدا عليه السلام است.
    مصيبت سيد الشهدا عليه السلام آن قدر بزرگ است که با هيچ چيزی قابل مقايسه نيست، و به قول لاهيجی: «مگر غم حسين را پايانی است». (مفاتيح الاعجاز فی شرح گلشن راز، صفحه «ص»، مقدمه تحقيق(
    اين مصيبت عظمی باعث شده است تا مدت های زياد (نزديک به يک قرن و شايد هم بيشتر) جامعه کوفی (و بلکه همه جامعه اسلامی) درگير آن باشد.
    اين درگيری همه جانبه جامعه با اين مصيبت عظمی، باعث چند چيز شد:
    اول. قيام هايی که به خون خواهی سيد الشهدا عليه السلام بود و تا پايان دوران بنی اميه هم ادامه پيدا کرد. دامنه اين قيام ها تا خراسان (يعنی دورترين نقطه جهان اسلام آن روزگار) هم رسيد 1
    وأرسل مروان إلى ابن عليّ يسأله الموادعة إلى بعد صلاة الظهر ، فقال : كذبت يا بن زربي ، لا تزول الشمس حتّى أوطئك الخيل إن شاء الله . فقال مروان : قفوا وادفعوهم ، فحمل الوليد بن معاوية بن مروان بن عبد الملك فغضب مروان وشتمه . ونشبت الحرب ، ونزل الناس وأشرعوا الرماح ، وجثوا على الركب وقاتلوهم ، وجعل أهل الشام يتأخرون كأنهم يدفعون . ومشى عبد الله بن علي قدما وهو يقول : حتّى متى نقتل فيك يا رب . ونادى أهل خراسان : «يا لثارات إبراهيم الإمام ، يا محمد يا منصور ، يا لثارات الحسين...». واشتد بينهم القتال . أنساب الأشراف، ج9، ص317. ونيز نک: قبيلة بني تميم، ج4، ص46.
    و اين يعنی داغ مصيبت کربلا خاموش نشده است، و الا داغ خاموش شده که نمی تواند محرّک بسيج مردمی بشود.
    دوم: زنده بودن حکايات و ماجراهای کربلا، يعنی جامعه کوفی (چه آنان که در لشکر عمر سعد لعنت الله عليه بودند، و چه آنان که کسی از خانواده شان در لشکر سيد الشهدا عليه السلام بود، و چه آنان که از همراهی سيد الشهدا عليه السلام کوتاهی کردند) همه روزه درگير مرور خاطرات ماجراهايی بودند که در کربلا گذشته بود، از اين رو جزئيات حادثه کربلا هم به صورت حکايات نقل و واگويه می شد (خصوصا که يکی از ويژگی های عرب خاطره بازی است) و با اين اوضاع، حوادث کربلا به صورت اخبار متواتر درآمد. از اين گذشته، هم بنی اميه و طرفدارنشان، وهم اهل بيت و محبّينشان، با اظهار فرح و شادمانی 2
    عن سالم عن أبي جعفر ( عليه السلام ) قال : جدّدت أربعة مساجد بالكوفة فرحاً لقتل الحسين ( عليه السلام ) : مسجد الأشعث، ومسجد جرير، ومسجد سماك، ومسجد شبث بن ربعي . الکافی، ج3، ص490، ح2؛ تهذيب الأحكام، ج3، ص250، ح7.
    ، و يا حزن و اندوه طولانی 3
    ص213، ح1. ونيز نک کامل الزيارات، ص213، ح2؛ امالی صدوق، ص204، ح5؛ خصال، ص272ـ273، ح15.
    اين ماجرا و بسياری از جزيئات آن را در خاطر مردم ماندگار کردند.
    توجه داشته باشيد حجم اطلاعات از حوادث کربلا در آن جامعه آن قدر زياد است که تنها شخصی که در تاريخ اسلام در روز و ماه و سال تاريخ مرگش هيچ اختلافی نيست حضرت سيد الشهدا عليه السلام است، و اين امر حتّی نسبت به پيامبر اکرم صلی الله عليه وآله هم اتفاق نيفتاد.
    از اين رو ابو مخنف که شصت هفتاد سال بعد، در اين محيط می زيسته است به راحتی می توانسته بدون نياز به ذکر سند، حوادث عاشورا را بنگارد، و با توجه به همين جو، کسی هم ابو مخنف را به خاطر مرسل ذکر کردن حوادث مؤاخذه نکرده است. به عبارت ديگر، اين که ابو مخنف، حوادث کربلا را مرسل نقل می کند نه به سبب بی سندی است، بلکه به خاطر شهرت ماجرا، نيازی به ذکر سند نيست. زُهری مطلبی دارد که در اينجا هم قابل تطبيق است: «هذا ما اجتمع عليه الناس و ليس فی کلّ شيء نجد الإسناد».4
    المصنّف عبد الرزاق الصنعاني، ج1، ص332. ونيز نک: الاستذكار، ج8، ص87.

    البته اين بدان معنا نيست که تمام آنچه أبی مخنف نقل کرده است از همين شهرت برخوردار بوده و احتياجی به اسناد ندارد، چرا که اثبات شهرت برخی از وقايع جزئی5
    ناگفته پيداست که برخی از جزيئات (مثل آنچه در مورد تاريخ شهادت سيد الشهداء عليه السلام اتفاق افتاده) هم می تواند متواتر باشد. بنابراين، صرف جزئی بودن امری، باعث نمی شود که نتوان برای آن پشتوانه ای متواتر متصوّر شد.
    و شيوع آنها در جامعه آن روز سخت است و نيازمند دليل است؛ خصوصاً که در برخی حوادث ذکر شده، حکومت بنی اميه، قصد پوشاندن آن را داشته است.
    از سويی تساهل در امور تاريخی، خصوصاً در برخی جزئيات را نمی توان منکر شد. توصيفاتی که از «اخباري»، به معنای ناقلين اخبار ـ کاری که ابو مخنف بدان شناخته می شده است 6
    نجاشی در مورد ابی مخنف نوشته است: لوط بن يحيى بن سعيد بن مخنف بن سالم الأزدي الغامدي ، أبو مخنف ، شيخ أصحاب الاخبار بالكوفة ووجههم. رجال النجاشی، رقم: 875.
    ـ شده هم حکايت از اين تساهل و تسامح دارد7
    يطلق لفظ الأخباري في لسان أهل الحديث من القدماء من العامّة والخاصّة على أهل التواريخ والسيَر ومن يحذو حذوهم في جمع الأخبار من أي وجه اتّفق من غير تثبّت وتدقيق . تكملة الرجال ، ج 1 ، ص 114.
    . عدم عتاب به خاطر عدم ذکر سند هم شايد از جهت تساهل متوقّع است، نه چيزی ديگر.
    اين که بعضی از جزئيات، چيزی بيش از زبانحال های امروزی نيست که به صورت نقل تاريخی ثبت و ضبط شده است، هم ريشه در همين تساهل و تسامح تاريخ نگاری دارد.
    در کنار اين تساهل و تسامح، از بزرگ نمايی های محتمل نيز نبايد غافل شد، خصوصا از جانب کسانی که در اين ميان در صدد سوءاستفاده از احساسات مردم و جو ملتهب جامعه اند (مثل عباسی ها).
    به طور کلی، و در حوادثی اين گونه، غرايض متعدّدی برای تحريف و زياده و نقصان واقعه وجود دارد. اين اغراض چه از سوی حکومتی ها و چه مخالفين آنها، هماره وجود دارد، و هر کدام به نحوی قضيه را بازگو و اذهان را به سمت و سوی مقاصد خودشان منحرف می‌کنند.
    البته باز تاکيد می کنم اين سخن تنها در برخی از جزئيات محتمل است، و نه مسائل مهم 8
    بيانی ديگر در حجيت مراسيل ابی مخنف (اين بيان از دوست گرانقدرم جناب آقای علی آموزگار است): احتمال دارد اين اخبار متواتر باشد و ابی مخنف نيازی به ذکرسند نديده، لذا با أصالة الحس منقولاتش حجت پيدا می کند.
    إن قلت: چرا أصالة الحس را در مراسيل شيخ صدوق جاری نمی کنيد؟
    قلت: وقتی دأب شيخ صدوق بر نقل سند بوده، ولی بر خلاف رويه اش يک روايت را مرسل نقل کرده احتمال عقلائی بر حدسی بودن است، در اين گونه موراد أصالة الحس جاری نيست.
    به عبارت ديگر اگر احتمال عقلائی معتنا بهی برای حس و منشأ آن وجود داشته باشد ـ کما هو الحال في منقولات أبي مخنف ـ عقلاء أصالة الحس را جاری می کنند، و منقولات را حجت می دانند.


    • وأرسل مروان إلى ابن عليّ يسأله الموادعة إلى بعد صلاة الظهر ، فقال : كذبت يا بن زربي ، لا تزول الشمس حتّى أوطئك الخيل إن شاء الله . فقال مروان : قفوا وادفعوهم ، فحمل الوليد بن معاوية بن مروان بن عبد الملك فغضب مروان وشتمه . ونشبت الحرب ، ونزل الناس وأشرعوا الرماح ، وجثوا على الركب وقاتلوهم ، وجعل أهل الشام يتأخرون كأنهم يدفعون . ومشى عبد الله بن علي قدما وهو يقول : حتّى متى نقتل فيك يا رب . ونادى أهل خراسان : «يا لثارات إبراهيم الإمام ، يا محمد يا منصور ، يا لثارات الحسين...». واشتد بينهم القتال . أنساب الأشراف، ج9، ص317. ونيز نک: قبيلة بني تميم، ج4، ص46.
    • عن سالم عن أبي جعفر ( عليه السلام ) قال : جدّدت أربعة مساجد بالكوفة فرحاً لقتل الحسين ( عليه السلام ) : مسجد الأشعث، ومسجد جرير، ومسجد سماك، ومسجد شبث بن ربعي . الکافی، ج3، ص490، ح2؛ تهذيب الأحكام، ج3، ص250، ح7.
    • ص213، ح1. ونيز نک کامل الزيارات، ص213، ح2؛ امالی صدوق، ص204، ح5؛ خصال، ص272ـ273، ح15.
    • المصنّف عبد الرزاق الصنعاني، ج1، ص332. ونيز نک: الاستذكار، ج8، ص87.
    • ناگفته پيداست که برخی از جزيئات (مثل آنچه در مورد تاريخ شهادت سيد الشهداء عليه السلام اتفاق افتاده) هم می تواند متواتر باشد. بنابراين، صرف جزئی بودن امری، باعث نمی شود که نتوان برای آن پشتوانه ای متواتر متصوّر شد.
    • نجاشی در مورد ابی مخنف نوشته است: لوط بن يحيى بن سعيد بن مخنف بن سالم الأزدي الغامدي ، أبو مخنف ، شيخ أصحاب الاخبار بالكوفة ووجههم. رجال النجاشی، رقم: 875.
    • يطلق لفظ الأخباري في لسان أهل الحديث من القدماء من العامّة والخاصّة على أهل التواريخ والسيَر ومن يحذو حذوهم في جمع الأخبار من أي وجه اتّفق من غير تثبّت وتدقيق . تكملة الرجال ، ج 1 ، ص 114.
    • بيانی ديگر در حجيت مراسيل ابی مخنف (اين بيان از دوست گرانقدرم جناب آقای علی آموزگار است): احتمال دارد اين اخبار متواتر باشد و ابی مخنف نيازی به ذکرسند نديده، لذا با أصالة الحس منقولاتش حجت پيدا می کند.
      إن قلت: چرا أصالة الحس را در مراسيل شيخ صدوق جاری نمی کنيد؟
      قلت: وقتی دأب شيخ صدوق بر نقل سند بوده، ولی بر خلاف رويه اش يک روايت را مرسل نقل کرده احتمال عقلائی بر حدسی بودن است، در اين گونه موراد أصالة الحس جاری نيست.
      به عبارت ديگر اگر احتمال عقلائی معتنا بهی برای حس و منشأ آن وجود داشته باشد ـ کما هو الحال في منقولات أبي مخنف ـ عقلاء أصالة الحس را جاری می کنند، و منقولات را حجت می دانند.
    شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۵۲
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت