لینک های روزانه
    مسأله عدم تحريف قرآن، مسأله ای است که علی رغم نگارش آثار متعدّد پيرامون آن ـ چه به صورت کتاب، چه در قالب رسائل کوچک و بزرگ، و چه در ضمن کتب کلامی و تفسيری ـ، هنوز به لحاظ نظری، برای برخی مسأله‌ای حل نشده است. يعنی علی رغم آن که بسياری از بزرگان شيعه، ادعای اجماع بر عدم تحريف کرده اند، اما هستند کسانی که تأمّلاتی دارند1 البته وضع اهل سنت از شيعه درا ين موضوع بدتر است. جالب اينجاست که اهل سنت، علی رغم نصوص صحيح السند وصريح الدلالة تحريف قرآن در مصادرشان، شيعه را به پذيرش تحريف قرآن متهم می‌کنند! طوبی لمن شغله عيبه عن عيوب الناس..
    مرحوم محدّث نوری، در کتاب جنجال برانگيز فصل الخطاب، بيش از هزار روايت آورده، و بر اساس آنها مدّعی وقوع تحريف در قرآن کريم شده است؛ «إنَّ هذا لَشَي‏ءٌ عُجابٌ». انبوه اين روايات، سبب شده که برخی مدّعی تواتر روايات تحريف شوند2 به عنوان نمونه، عبارت علامه مجلسی را بنگريد: الأخبار من طريق الخاصّة و العامّة في النقص و التغيير متواترة. مرآة العقول، ج‏3، ص31.، بلکه پا را فراتر بنهند و مدّعی شوند در کمتر مسأله‌ای، با چنين حجم انبوهی از روايات مواجهيم.
    اما مجموع رواياتی که در کتاب فصل الخطاب آمده با چند اشکال جدّی مواجه ست:
    1. دلالت بسياری از روايات کتاب فصل الخطاب بر تحريف قرآن مخدوش است. مثلاً رواياتی که که در مورد جمع قرآن در زمان خلفاء نقل شده است ـ علی رغم آن که في نفسه محلّ تأمّل است3 نک: البيان تأليف مرحوم آيت الله خوئی، مبحث جمع آوری قرآن.، بلکه از مرحوم آيت الله بروجردی نقل شده که ايشان به صراحت اين روايات را جعلی می‌دانستند ـ دلالتش بر تحريف با هزار اما و اگر مواجه است.
    2. حجم بسياری از رواياتی که در کتاب فصل الخطاب آمده است ـ علی رغم ظاهر فريبنده اش ـ خبر واحد است. مثلاً بيش از دويست روايتی که به نقل از سياری و کتاب قراءات او در کتاب فصل الخطاب ذکر شده، خبر واحدی بيش نيست. وهمين طور است رواياتی که از حريشی ـ و ظاهراً به نقل از کتاب «ثواب انا انزلناه» او ـ در فصل الخطاب آمده است.
    3. بسياری از رواياتی که در فصل الخطاب آمده به نقل از مصادر اهل سنت است، آن هم مصادر دست چندم سنی، مثل کنز العمال، و مناقب ابن مغازلی و.... و بالفرض که دلالت و سند آنها تمام باشد، منعکس کننده عقيده شيعه نيست. همين طور است بسياری از رواياتی که در مصادر شيعی (مانند امالی شيخ طوسی) آمده، ولی سندش سنی است.
    4. بسياری از روايات شيعی اين کتاب، از مصادر دست چندم ـ که بعضا خالی از مناقشات سندی و کتاب شناسی نيست ـ نقل شده است. مثل «کتاب عتيق من مؤلفات أصحابنا»، و يا روضه و فضائل شاذان بن جبرئيل، و اثبات الوصية مسعودی، و تفسير علی بن ابراهيم موجود.
    5. در مجموع انبوه رواياتی که در فصل الخطاب آمده، يک روايات صحيح السندکه دلالتش بر تحريف قرآن تامّ و تمام باشد وجود ندارد. سيدنا الأستاذ مددی ـ دام ظلّه ـ در مورد کتاب طب الأئمه پسران بسطام به «مجمع عمومی غلات» تعبير می‌کردند. کتاب فصل الخطاب هم «مجمع عمومی راويان ضعيف و مجهول، و مصادر نامعتبر» است.
    ملخّص کلام آن که اگر هر روايت به صوت جداگانه، سندش، مصدرش، و دلالتش مورد بررسی قرار گيرد، معلوم می‌شود اين روايات خالی از اشکال و بلکه اشکالات متعدد نيست. در مدتی که به مطالعه فصل الخطاب مشغول بودم به اين باور رسيدم ـ و هرچه بيشتر در اين کتاب تأمل می‌کردم، اين باور در من تقويت شد ـ که از انبوه روايات اين کتاب، تعداد کمی از رواياتش ـ که آنها هم از حدّ خبر واحد فراتر نمی رود ـ صريح در تحريف است، که البته از اين تعداد کم هم، هيچ کدامش نه ملاک صحّت قدمائی را داراست نه ملاک صحّت از نگاه متأخرين را (يعنی صحت سندی)؛ والحمد لله ربّ العالمين4 اين يادداشت، نکاتی است که زمانی برای «مطالعات پيرامون روايات تحريف قرآن، پژوهشی تفصيلی پيرامون کتاب فصل الخطاب» نوشتم. از آن زمان تا کنون، نکات متعددی در مورد کتاب فصل الخطاب نوشته ام، اما هنوز در مورد لزوم پرداختن به چنين کاری ترديد دارم. از سویی مشغله های متعدّد ديگر، مدتهاست فکر پرداختن به چنين موضوعی را از ذهنم دور کرده است. ادامه کار را به تقدير حوالت می‌دهم؛ تا خدا چه خواهد..

    ۱. البته وضع اهل سنت از شيعه درا ين موضوع بدتر است. جالب اينجاست که اهل سنت، علی رغم نصوص صحيح السند وصريح الدلالة تحريف قرآن در مصادرشان، شيعه را به پذيرش تحريف قرآن متهم می‌کنند! طوبی لمن شغله عيبه عن عيوب الناس.
    ۲. به عنوان نمونه، عبارت علامه مجلسی را بنگريد: الأخبار من طريق الخاصّة و العامّة في النقص و التغيير متواترة. مرآة العقول، ج‏۳، ص۳۱.
    ۳. نک: البيان تأليف مرحوم آيت الله خوئی، مبحث جمع آوری قرآن.
    ۴. اين يادداشت، نکاتی است که زمانی برای «مطالعات پيرامون روايات تحريف قرآن، پژوهشی تفصيلی پيرامون کتاب فصل الخطاب» نوشتم. از آن زمان تا کنون، نکات متعددی در مورد کتاب فصل الخطاب نوشته ام، اما هنوز در مورد لزوم پرداختن به چنين کاری ترديد دارم. از سویی مشغله های متعدّد ديگر، مدتهاست فکر پرداختن به چنين موضوعی را از ذهنم دور کرده است. ادامه کار را به تقدير حوالت می‌دهم؛ تا خدا چه خواهد.
    يكشنبه ۲۱ دي ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۰۹
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت